قتل دختر توسط پدرش به بهانه آبرو | عذاب وجدان ندارم

تیر امسال گزارش یک درگیری مرگبار با سلاح گرم به پلیس اعلام و در بررسی‌های اولیه مشخص شد که مردی با شلیک ۲ گلوله به سر دختر ۱۶ ساله‌اش او را به قتل رسانده و متواری شده است.

به گزارش شهرآرانیوز، تیر امسال گزارش یک درگیری مرگبار با سلاح گرم به پلیس اعلام و در بررسی‌های اولیه مشخص شد که مردی با شلیک ۲ گلوله به سر دختر ۱۶ ساله‌اش او را به قتل رسانده و متواری شده است.

قتل دختر ۱۶ ساله جلوی چشم برادرش

با حضور مأموران و بررسی‌های اولیه، برادر مقتول که شاهد ماجرا بود، به مأموران گفت: یک ساعت قبل من و خواهرم سوار خودرو بودیم که به یکباره در آیینه پدرم را دیدم که با موتور ما را تعقیب می‌کرد. چون با پدرم اختلاف داشتیم، فهمیدم نقشه‌ای دارد. به همین خاطر سعی کردم از دستش فرار کنیم، اما خودرو روی یک دست‌انداز خاموش شد و همان موقع پدرم به سمت ما آمد.

وی ادامه داد: وقتی به ما رسید، من برای اینکه او را بترسانم، قمه کشیدم و به سمتش رفتم که ناگهان پدرم کلتی را از پشت کمرش بیرون کشید و به سمت من گرفت. از ترس بلافاصله فرار کردم، اما پدرم به سمت ماشین رفت و پس از باز کردن در خودرو ۲ گلوله به سر خواهرم شلیک کرد و دوباره سوار موتور شد و فرار کرد.

شوهرم می‌خواست از من انتقام بگیرد

مادر قربانی نیز گفت: شوهرم مواد مخدر و الکل مصرف می‌کرد و، چون من مانع کارش می‌شدم، اختلاف پیدا کردیم و از هم جدا شدیم. او بعد از طلاق بار‌ها تلاش کرد دختر و پسرم را از من دور کند. مدام درباره من حرف‌های نامربوط می‌زد و حالا هم با این کار خواسته از من انتقام بگیرد.

دخترم شوهر داشت و با یک غریبه در ارتباط بود

پس از مشخص شدن موضوع، مأموران متهم ۴۷ ساله به نام محمود را بازداشت کردند. وی با اعتراف به قتل دخترش گفت: «بعد از جدایی از همسرم تا چند سال دختر و پسرم پیش من زندگی می‌کردند، اما وقتی بزرگ‌تر شدند همسر سابقم آنها را از من دور کرد. او موادفروشی می‌کرد و با افراد ناموجهی در ارتباط بود و من نگران بچه‌هایم بودم.

یک سال و نیم قبل فهمیدم مردی غریبه با همسر سابقم ارتباط دارد. این مرد برای من مزاحمت ایجاد می‌کرد و حتی یک بار با شلیک گلوله و آتش زدن خانه‌ام سعی کرد مرا بترساند. فکر کردم برای نجات جانم باید اسلحه‌ای تهیه کنم، بنابراین کلتی را به قیمت ۷۰ میلیون تومان خریداری کردم. چند روز بعد آن مرد با من تماس گرفت و مدعی شد با دخترم هم ارتباط پنهانی دارد.

خیلی عصبانی شدم، اما فکر کردم می‌خواهد مرا آزار دهد تا اینکه دامادم گفت به او هم زنگ زده و همان حرف‌ها را تکرار کرده. با خودم گفتم که اگر این موضوع واقعیت داشته باشد، دخترم را می‌کشم.

چند بار از همسر سابقم خواستم زندگی دخترمان را خراب نکند، اما او توجهی به حرف‌هایم نمی‌کرد تا اینکه دامادم که خواهرزاده‌ام است پیامک‌های رد و بدل شده میان آن مرد و دخترم را نشانم داد. همانجا تصمیم به قتل دخترم گرفتم.

حالا هم نه پشیمان هستم و نه عذاب وجدان دارم، برای حفظ آبرویم باید دخترم را می‌کشتم.»

پس از اظهارات صریح متهم، وی برای معاینه سلامت روانی به پزشکی قانونی منتقل شد و کارشناسان آن سازمان سلامت روان او را تأیید کردند. در ادامه نیز مادر مقتول با ثبت شکایتی برای همسر سابقش درخواست اشد مجازات کرد.

با تکمیل تحقیقات برای متهم به اتهام قتل عمد، نگهداری و حمل سلاح گرم غیرمجاز و قدرت‌نمایی با سلاح گرم کیفرخواست صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه ۲ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.

همسرم و خانواده‌اش مرا نابود کردند

در ابتدای جلسه مادر قربانی برای متهم درخواست اشد مجازات کرد و گفت: بیش از ۱۰ سال است که از محمود جدا شده‌ام، اما او در این سال‌ها دست از سر من و فرزندانم برنمی‌داشت.

او با این جنایتی که مرتکب شد جان یک نفر را نگرفت چرا که دامادم هم دو هفته بعد از قتل دخترم از غصه خودکشی کرد و مرد.

سپس متهم به جایگاه رفت و گفت: اگر من اینجا در جایگاه متهم به قتل ایستاده‌ام علتش همسر سابقم است. او و خانواده‌اش زندگی مرا نابود کردند. در سال ۱۳۸۸ پدرزنم مرا برای سرقت به جایی برد، اما دستگیر شدیم و به زندان افتادیم. ۲ سال بعد هم از همسرم جدا شدم.

حرف‌های نامربوطی پشت سر همسرم بود

همان موقع حرف‌های نامربوطی پشت سر همسرم به گوشم می‌رسید، اما باور نمی‌کردم. من دخترم را از ۶ سالگی خودم بزرگ کردم و با اینکه ازدواج مجدد کرده بودم، همیشه همراه و مراقب دخترم بودم. تا اینکه وقتی دخترم بزرگ شد پیش مادرش رفت و رفتارهایش تغییر کرد.

دخترم با خواهرزاده‌ام ازدواج کرده بود، اما وقتی آن مرد غریبه با من تماس گرفت و از ارتباط با دخترم گفت، خیلی عصبانی شدم. با این حال گفتم شاید مزاحم بوده تا اینکه دامادم به من زنگ زد و گفت آن شخص به او هم زنگ زده و گفته که همسرت را طلاق بده. این موضوع دیگر برایم قابل هضم نبود. دامادم از غصه مرگ دخترم خودکشی نکرد، به خاطر آبرویش دست به خودکشی زد.